مدرسه تاریخ

متن مرتبط با «درد» در سایت مدرسه تاریخ نوشته شده است

درد وطن

  • سالهاست کاین دردهادر این خانه لانه کرده‌استو جسم ایران ما راهر روز از گوشه‌ایبه دندان کشیده‌ستو خورده‌استروزی ریزگردآن ولگرد هر جایینفس از غرب و خوزیان می‌گیردزمانی این زمین تیره روزدر تبِ آتشناک استو گاه نیز لرزان از زمهریرآنچنان لرزان که مردمان را نیزمی‌لرزاند و می‌میراند و جان می‌گیرد.در ذهاب یا ورزقانچه فرق دارد؟داغ، داغ استروزی قطار زیارت،ویزای آخرت صادر می‌کند.گاهی آن‌قدر بازار گرمی می‌کندبازار از فرط داغی می‌سوزد.اما سوغات بادامیانمهمان ما و جهان است.این ناخوانده مهمانهر وعده بر سرِ خوان استلیک رزقش، جان آدمیان.همچون آن دیو ماردوش.هر از گاهی چرتکیخواب قیلوله‌ای انگار،پس از هر خوابکوتاه یا بلندعربده‌جوی است و رجزخوانحریفی می‌طلبد از آدمیانکاش می‌شد بروداز همان ره کاو آمده است.آمدنش ...رفتنش با خداست.ایران چه کند با این همه غمبا این همه حال دژمیک طرف سوغات نامیمونطرف دگر بخل آسمانهر کدامش ویرانگری خانه براندازلیک این بارهر دودست در دست همانگار در نابودی خاک عزیزسوگند عرشی خورده‌اند.ایزداهر کجا انسان و انسانیت بپاستبرقرارش کنسرفرازش کنپایدارش کنچرخ گردنده ایران ما رابر مدارش کنبر, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها